رجعت در قرآن

طلــــوع ســتـــــــــــاره

اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ طلــــوع ســتـــــــــــاره خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

در این مقاله در صدد هستیم وقوع رجعت، از منظر قرآن که يکي از منابع اصلي اسلام واساسي ترين منبع براي اثبات حقايق ديني است مورد بحث قرار دهیم.

امّا پيش از اين، يک نکته قابل ذکر است که بزرگان، آيات زيادي را براي اثبات رجعت ذکر کرده­اند. مثلاً شيخ حرّ عاملي، در کتاب الايقاظ من الهجعة، 64 آيه و حائري يزدي، در الزام النّاصب، 72 آيه و مرحوم محمّد رضا طبسي، در کتاب الشّيعة و الرّجعة، تقريبا 76 آيه و علّامه مجلسي، در بحار الأنوار، بيش از 130 آيه را ذکر کرده­اند که تعدادي از آن آيات، رجعت را در امّت گذشته ثابت مي­کند و برخي آيات، مربوط به قيامت است؛ امّا توسط روايات دلالت بر رجعت مي­کند و از بعضي آيات استفاده شده است که دلالت بر ظهور حضرت مهدي علیه السلام دارد. از اين گونه نظرات، يک نوع سنخيت و مناسبت بين اين سه روز، يعني قيامت، رجعت و ظهور حضرت مهدي علیه السلام استفاده مي­شود و اين ممکن است که يک آيه مصداق­هاي زيادي داشته باشد که در تمام موارد دلالت کند؛ ولي به نظر نگارنده، آنچه از آيات استفاده مي­شود، فقط «يک» آيه است که بر رجعت صراحت دارد و غير از رجعت در دنيا مفهوم درستي نخواهد داشت و باقي آيات را بايد توسط روايات تأويل بر رجعت کرد. که اين آيات، در سه بند بيان خواهد شد.

1. آيه­اي که صريح بر رجعت است؛

2. آياتي که توسط روايات، بر رجعت دلالت مي­کند؛

3. آياتي که رجعت در امّت­هاي گذشته را ثابت مي­کند.

الف. آيه­اي که صراحتاً دلالت بر رجعت مي­کند

>وَ يَوْمَ نحَْشُرُ مِن كُلّ‏ِ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ<

[1]؛

[به ياد آور] روزي را که از هر امّتي، گروهي از کساني را که آيات ما را تکذيب مي­کردند، محشور مي­کنيم، سپس آن­ها متوقف مي­شوند.

در ادامه­ آيه آمده است:

>وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرين<

[2]؛

روزي که در صور دميده شود، همه کساني که در آسمان ها و زمين هستند، مگر آن کسي را که خدا بخواهد، به شدت مي­ترسند [از شدت ترس جان دهند، آن گاه زنده شده] و همگان با ذلّت نزد او حاضر مي­شوند.

با توجّه در آيه، مي­بينيم خداوند متعال در آيات فوق، از دو روز سخن به ميان آورده است و «يوم» دوّم را بر «يوم» اوّل عطف کرده است. قراردادن اين دو روز در کنار هم، مي­رساند اين دو روز با هم متفاوت هستند. علاوه بر اين، در روز اول، تنها از زنده شدن گروهي خاص و در روز دوم، از مرگ همه انسان ها ياد کرده است.

نکته قابل توجّه اين­که از آيه نخست، به طور صريح استفاده مي­شود اين حشر و زنده شدن، مخصوص عدّه­اي است و غير از حشر و زنده شدن عمومي روز قيامت مي­باشد؛ زيرا در آن روز، همه انسان ها پس از نفخ صور زنده مي‌شوند؛ چنان­که خداوند متعال مي­فرمايد:

>إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً… وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً<

 

[3]؛

همه کساني که در آسمان­ها و زمين هستند، با حال تسليم به محضر خداي مهربان در مي­آيند… و همه آنان روز قيامت تنها نزد او حاضر مي­شوند.

از اختلاف آيات در مضمون، بايد گفت جهان در انتظار دو روز است. در يکي، تنها برخي از انسان­ها محشور مي­شوند که مي­فرمايد: «از هر امّتي گروهي را زنده مي­کنيم» و در روز ديگر، همه انسان­ها: «آنچه در آسمان­ها و زمين هستند… نزد او حاضر مي‌شوند.» يعني اين حشر، در قيامت و روز رستاخيز خواهد بود که فراگير و همگاني است. آيات ديگري نيز وجود دارد که بر اين حشر فراگير دلالت مي­کنند:

>يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً<

 

[4]؛

روزي را (به ياد آور) که کوه­ها را به حرکت در آورديم و زمين را آشکار (و مسطح) مي­بيني و همه آنان (انسان­ها) را بر­مي­انگيزيم و احدي از ايشان را فروگذار نخواهيم کرد.

در آيه ديگري، درباره حشر قيامت آمده است:

>وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَميعاً<[5]؛ بياد بياور روزي را که همه آنان را محشور مي­کنيم.

ونيز:

>ذلک يوم مجموع له الناس<[6]؛ در اين روز همه مردم گرد آورده مي­شوند.

علّامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي­نويسد:

و ظاهرالآية انّ هذا الحشر في غير يوم القيامة لأنّه حشر للبعض من کل أمّة لا لجميعهم و قد قال الله تعالي في صفة الحشر يوم القيامة: «و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا»

 

[7]

ظاهر، اين است که اين حشر مربوط به حشر در قيامت نيست؛ زيرا اين حشر بعضي از هر امّت است، نه همه امّت­ها و در مورد حشر همگاني قيامت خداوند فرموده است: «همه را محشور مي­کنيم و کسي را جا نمي­گذاريم».

مرحوم طبرسي هم کيفيت استدلال به اين آيه را چنين بيان مي­کند:

استدلّ بهذه الآية على صحة الرّجعة من ذهب إلى ذلك من الإماميّة بأن قال انّ دخول «من» في الكلام يوجب التبعيض فدلّ ذلك على أنّ اليوم المشار إليه في الآية يحشر فيه قوم دون قوم و ليس ذلك صفة يوم القيامة الّذي يقول فيه سبحانه: >وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا<

 

[8]

شيعياني که به رجعت عقيده دارند، با اين آيه، بر درستي اعتقاد خود استدلال کرده و گفته­اند: آمدن «مِن» در آيه، موجب تبعيض است و بر اين دلالت دارد که در روز مورد نظر در آيه، برخي از اقوام برانگيخته مي­شوند و برخي ديگر نه و اين صفت روز رستاخيز نيست؛ زيرا خداوند سبحان درباره آن فرموده است: «آنان را بر­مي­انگيزيم و هيچ يک از ايشان را فروگذار نمي­کنيم».

تفسير نمونه در ذيل آيه فوق مي­نويسد:

اين آيه به يکي ديگر از نشانه­هاي رستاخيز اشاره دارد. از اين آيه چنين استفاده مي­شود که روزي فرا خواهد رسيد که خداوند از هر قومي و جمعيتي، گروهي را محشور مي­کند و آن­ها را براي مجازات و کيفر اعمالشان آماده مي­کند، بسياري از بزرگان اين آيه را اشاره به موضوع بازگشت گروهي از نيکوکاران و بدکاران به همين دنيا در آستانه رستاخيز مي­دانند.

سپس درباره هدف اين رجعت چنين مي­نويسد:

گروه مؤمنين که در مسير تکامل معنوي، با موانعي در زندگي خود رو به رو شده­اند و تکامل آن­ها ناتمام مانده است، با بازگشت به دنيا به سير تکامل خود ادامه مي­دهند و شاهد حکومت جهاني حقّ و عدل خواهند بود و در تشکيل و استفاده از برکات آن حکومت، سهيم مي­شوند. به عکس آن­ها، کافران و منافقان سرسخت، علاوه بر کيفر اخروي، در اين جهان مجازات­هايي مانند مجازات­هاي اقوام سرکش گذشته چون فرعونيان و عاد و ثمود، خواهند ديد و تنها راه آن، رجعت است.

 

[9]

شيخ مفيد[10] و شيخ طوسي[11] نيز هر کدام استدلال کرده­اند بر اين که آيه، دلالت بر رجعت در آخرالزّمان دارد؛

امّا بعضي از منکرين رجعت، حرف «من» را زائده و بي معنا مي­دانند و مي­گويند: حشر در آيه، عموميت دارد. بدين ترتيب، استدلال آيه در مورد رجعت پذيرفته نمي­شود[12].

به اين ايراد، چند پاسخ مي­توان داد:

الف. به اتّفاق همه مفسّران شيعه و سنّي، «مِن» به معناي تبعيض است.

ب. اگر «من» را برداشته و کلمه بعض را به جاي آن بگذاريم، معناي آيه باز هم صحيح خواهد بود و تغييري نمي­کند.

ج. طبق قواعد ادبيات عرب شرط زايد بودن حرف «من» اين است که قبل از حرف «من»، لفظِ نهي، نفي يا استفهام بيايد و در آيه شريفه، اين شرط وجود ندارد.

د. اين جا «من» را اگر براي تبعيض نگيريم، کلمه «فوجا» معنايي نخواهد داشت.

دو اشکال بر معناي کلمه «فوج»:

1. آلوسي در تفسير روح المعاني در ذيل اين آيه مي­گويد:

و المراد بالفوج جماعة من الرّؤساء المتبوعين للكفرة. [13] مراد از «گروهي» (در آيه 83 سوره نمل) جمعي از سران مورد تبعيت کافرانند.

بنابراين آيه به قيامت نظر دارد و مراد از فوج، اشاره به سران جمعيت­ها و رهبران آن­ها در قيامت است.

جواب:

بر­طبق آيات قرآن، به طور مثال آيه: >وحشرنا هم فلم نغادر منهم احدا<؛ همه آن­ها را برمي انگيزيم و از يک نفر هم فروگذار نخواهيم کرد.

>ذلک يوم مجموع له النّاس<؛ در اين روز، همه مردم گرد آورده مي­شوند.

بنابراين، برانگيختگي جزئي که در آيه 83 سوره نمل، مطرح شده است، با برانگيختگي عمومي روز قيامت طبق زبان اين آيات تنافي دارد و اين برانگيختگي، مربوط به روزي غير از روز قيامت است.

2. طبق نظر برخي مفسّران مراد از «فوج» در آيه، اين است که مردم در قيامت، گروه گروه محشور مي­شوند. و آيه را با جمله ديگري «و يوم نحشرهم افواجا» تعبير مي­کنند.[14]

امّا جواب:

تفسير >يوم نحشر من کلّ امّة فوجا< با «يوم نحشرهم افواجا» يک تفسير به رأي است. اگر اراده خداوند بر بيان حشر گروه گروه مردم بود، به جاي آيه ياد شده جمله «يوم نحشرهم افواجا» را بيان مي­کرد. همان طور که در سوره نبأ فرمود: >يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجا<[15].

امّا از ظاهر آيه استفاده مي­شود که مراد از آن، حشر جزئي است که ما به آن رجعت مي‌گوييم.

بعضي از منکران رجعت، همانند شوکاني از مفسّران اهل سنّت مي­نويسد:

والمراد بهذا الحشر، «نحشر من کلّ امّة فوجا» هو حشر العذاب بعد الحشر الکلّي الشّامل لجميع الخلق[16]؛ منظور از اين حشر«از هر امّتي، گروهي را برمي انگيزيم» حشر عذاب است که پس از حشر کلّي همه انسان­ها مي­باشد.

امّا اين حرف قابل قبول نيست؛ زيرا وجود دو حشر در قيامت مردود است؛ چون وقتي حشر کلّي تحقّق يافت و همگي زنده شدند، عدّه­اي به جهنم رفته، گرفتار عذاب مي­شوند و عدّه­اي وارد بهشت مي­گردند و رسيدگي به امور انسان­هاي خوب يا بد پايان مي­پذيرد.

بنابراين کسي از برانگيخته شدن کلّي استثنا نشده است که بخواهد پس از حشر کلّي، دوباره برانگيخته شود.

فخر رازي نيز در کتاب تفسير کبير، با تأييد «دو حشر در قيامت»، حشر جزئي در اين آيه را تأويل به بعد از حشر عمومي در قيامت کرده است.مي­نويسد:

فاعلم، أنّ هذا من الأمور الواقعة بعد قيام القيامة[17]؛ بدان اين حشر از اموري است که پس از برپايي قيامت واقع مي­شود.

البتّه فخر رازي براي اين ادّعاي خود هيچ دليلي نياورده است؛ به دليل آنکه اساساً سخن او هيچ ضمانت استدلالي ندارد؛ زيرا حرف «مِن» در آيه ياد شده، براي تبعيض است و تنها به بعثت برخي از افراد اشاره دارد؛ امّا بعثت روز قيامت، شامل تمام انسان­ها مي­شود؛ پس معلوم مي­شود اين روز، بنابر ظاهر آيه، روز رجعت است. بله! اگر دليلي وجود داشته باشد که بعد از قيامت، يک حشر جزئي پس از حشر کلي هست، باز هم يک صورتي دارد؛ ولي هيچ کس نگفته است بعد از حشر کلّي، يک حشر جزئي ديگري هم هست؛ زيرا پس از حشر کلّي، کسي نخواهد بود که برانگيخته شود.

ممکن است اين سؤال مطرح شود که آيه، فقط درباره رجعت گروهي از گنهکاران سخن گفته است و درباره رجعت گروهي از مؤمنان سخني به ميان نياورده است و حال آن­که قائلان به رجعت، به طور عام مي­گويند که گروهي از خوبان و گروهي از گنهکاران رجعت خواهند کرد؛ بنابراين مدّعي عام و دليل خاص است و نمي­توان به اين آيه استدلال کرد.

امّا پاسخ:

مرحوم حرّ عاملي در کتاب الإيقاظ، ذيل آيه مذکور مي­نويسد:

قد وردت الاحاديث الکثيره في تفسيرها بالرّجعة، علي أنها نصّ واضح الدّلالة ظاهر بل صريح في الرّجعة، لانّه ليس في القيامة قطعا، و ليس بعد القيامة رجعة اجماعا فتعين کون هذه الرّجعة قبلها و انّما آية القيامة >و حشرناهم فلم نغاذر منهم أحدا< و اذا ثبت أنّه يحشر من کلّ امة فوج ممن يکذّب بآيات الله؛ ثبت باقي أقسام الرّجعة و الّا لزم احداث قول ثالث، مع أنّه لا قائل بالفرق، فانّ الامامية تقرّ بالجميع، والعامة تنکر الجميع، فالفارق خارق للاجماع.

 

[18]

حديث­هاي زيادي اين آيه را به رجعت تفسير مي­کنند. علاوه که دلالت خودش هم واضح و صريح است؛ زيرا قطعا مربوط به قيامت نيست؛ چون بعد از قيامت، به اتّفاق رجعتي نيست. پس بايد قبل باشد. آيه مربوط به قيامت اين است: همه را محشور کرديم و هيچ يکي­شان را وانگذاريم. وقتي که بازگشت دسته­اي از هر گروهي از تکذيب کنندگان آيات خدا ثابت شد، ساير اقسام رجعت (يعني زنده شدن دسته­هاي ديگر مانند جمعي از مؤمنان) هم ثابت مي­شود؛ وگرنه بايد بين اقرار به رجعت و انکار آن، قول سومي قائل شد و کسي به اين قول قائل نشده است. براي اين که اماميه، همه اقسام رجعت را قبول دارند و اهل سنّت، همه را انکار مي­کنند و نظر سوّم، قولي است که نه شيعه گفته و نه سنّي. پس اصلا قائلي بر تفصيل وجود ندارد.

جواب ديگري که مي­توان گفت اين است که در قرآن بسياري از موضوعات به شکل اجمالي بيان شده است و بيان تفصيلي آن­ها به پيامبر و اهل بيت آن بزرگوار واگذار شده است. مثل نماز، روزه، زکات، جهاد و… همگي از مسايلي هستند که تمام ابعاد و شرايط آن­ها در قرآن بيان نشده است و بيان تفصيلي آن­ها با مراجعه به احاديث به دست مي­آيد. درباره «رجعت» نيز هدف از استدلال به اين آيه، اثبات اصل «رجعت» است؛ امّا براي دانستن ويژگي­هاي اين مسأله، مانند عمومي بودن آن، يا اين­که چه اشخاصي رجعت دارند، بايد از منابع روايي استفاده شود.

کوتاه سخن اين که بازگشت در آيه مذکور، در يکي از سه زمان ممکن است: 1. پيش از قيامت؛ 2. پس از قيامت؛ 3. در هنگام قيامت و صورت چهارمي نخواهد داشت.

صورت سوّم باطل است؛ چرا که حشر در قيامت، کلّي است و نه اين که از هر امتي تعدادي محشور شوند.

صورت دوّم نيز باطل است؛ زيرا بعد از قيامت، مجرمان به جهنم و نيکان به بهشت خواهند رفت.

با اين بيان، تنها احتمال اولي باقي خواهد بود که قول شيعه اماميه است.

در اين زمينه روايتي از ابو بصير است که مي­گويد: امام باقر علیه السلام به من فرمودند:

 

 

هل ينکرون اهل العراق الرّجعة؟ قلت: نعم. قال: أ ما يقرؤون القرآن وَ يَوْمَ نحَْشُرُ مِن كُلّ‏ِ أُمَّةٍ فَوْجًا؛

آيا اهل عراق، رجعت را انکار مي­کنند؟ عرض کردم: آري! فرمود: آيا قرآن نمي­خوانند که مي­فرمايد: «و روزي که ما از هر امّتي گروهي را محشور مي­کنيم؟»

 

[19]



[1]. سوره نمل: 83.

[2]. همان: 87.

[3]. سوره مريم: 93 – 95.

 

.[4]سوره کهف: 47.

 

[5]. سوره أنعام: 22.

[6]. سوره هود: 103.

 

[7]. الميزان، ج5، ص397.

[8]. مجمع البيان، ج‏7، ص 366.

[9]. تلخیصی از تفسیر نمونه، ج 15، ص 549.

[10]. المسائل السّرويه، ص32.

[11]. التبيان، ج8، ص120.

[12]. همان.

[13]. روح المعانی، ج10، ص236.

[14]. تاريخ مابعد الظهور، ص 907.

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

] [ 22:11 ] [ حسیــــــــن ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه